۱۳۸۸ دی ۲, چهارشنبه

سمیه رشیدی را آزاد کنید

سمیه رشیدی: فعالیت در کمپین و حوزه زنان به ما آموخت از شرایط و اتفاقات نترسیم


تغییر برای برابری - سمیه رشیدی فعال حقوق زنان از فعالان کانون هستیا اندیش و کمپین یک میلیون امضا شنبه 29 آذر ماه ، بعد از حضور در دادگاه انقلاب بازداشت و روانه زندان اوین شد. پیش از آن نیز 5 مامور (در ساعت 6 صبح روز 23 آذر ) به طور ناگهانی وارد منزل سمیه رشیدی شدند و به تفتتیش منزل، وسایل شخصی او و دیگر دوستان ساکن در آن خانه پرداختند. رشیدی همچنین در سال تحصیلی جاری به دلیل ستاره دار شدن از تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد رشته مطالعات زنان محروم شد. و تلاش او با وجود پی گیری وضعیتش برای ورود به دانشگاه بی ثمر ماند و از حق انسانی تحصیل محروم شد. آنچه می خوانید گفتگویی است با این فعال حقوق زنان که همه تلاش و فعالیتش در حوزه مدنی و فعالیت دانشجویی بر مسائل زنان و تبعیضاتی که علیه زنان اعمال می شود متمرکز بود. ترجمه گفتگوی منتشر شده او در بخش انگلیسی را می خوانید. گفتگوی دیگری هم با او را پس از محروم شدنش از تحصیل داشتیم که در روزهای بعدی منتشر خواهد شد. به امید آزا دی او دیگر حق طلبان دربند .

* سمیه لطفا از خودت و نحوه ورودت به فعالیت در حوزه زنان برایمان بگو:

من 23 ساله هستم و مدرک کارشناسی ام را در رشته جامعه شناسی از دانشگاه علامه طباطبایی گرفته ام. پیش از ورود به دانشگاه به دلیل حساسیتهای شخصی و نظراتی که درباره مسائل زنان داشتم, همیشه فمینیست خوانده می شدم. من دقیقا معنی این کلمه را نمی دانستم. فکر می کردم فمینیست یعنی برتری زنان نسبت به مردان. به همین دلیل از اینکه مرا فمینیست بنامند زیاد خوشحال نمی شدم. بعد از ورود به دانشگاه و با توجه به اینکه رشته ام جامعه شناسی بود فرصتی پیدا کردم تا بیشتر درباره مفهوم فمینیسم بیاموزم و نظریات فمینیستی را مطالعه کنم. این را هم باید بگویم که در دانشگاه ما رشته مطالعات زنان نیز تدریس می شد و همین موضوع باعث شده بود درک بهتری از فمینیسم و مسائل مربوط به زنان بین دانشجویان و اساتید دانشگاه وجود داشته باشد.

در دانشگاه با گروههای فعال دانشجویی آشنا شدم. در این دوره به دلیل تبعیضی که بین دانشجویان دختر و پسر در گروههای دانشجویی وجود داشت نسبت به مسئله زنان و تبعیض علیه آنان حساس تر شدم. در نتیجه فعالیتها و نظرات من در این گروهها به شکلی بود که آنجا هم مرا فمینیست می نامیدند. مثلا من به جای پوشیدن مقنعه تیره رنگ معمول برای دختران دانشجو, همیشه روسری های رنگی سر می کردم. سپس شروع به نوشتن مطالبی درباره مسائل زنان کردم و در راستای مخالفت با تفکیک جنسیتی سلف دانشگاه فعالانه کار کردم. گروههای مطالعاتی و کارگاههای مختلفی در مورد زنان به راه انداختم و با اساتیدی که دروس مربوط به فمینیسم و مسائل و شرایط زنان را تدریس می کردند ارتباط برقرار کردم. همچنین در تجمعات دانشجویی به ویژه آنها که به مسئله تبعیض علیه زنان مربوط بودند شرکت کردم.

در همین زمان با دانشجویانی که در جنبش زنان فعالیت می کردند نیز آشنا شدم و از طریق آنان از تجمعات و گردهم آئیهای مربوط به روز جهانی زن (8 مارس) آگاه شدم و در برخی از آنان هم شرکت کردم. همچنین با سایر دانشجویان فعال در حوزه زنان تصمیم به راه اندازی انجمنی در رابطه با مسائل زنان در دانشگاه گرفتیم.

* آیا هنوز در این انجمن دانشجویی فعالیت می کنی؟

نه. با شروع دوره ریاست جمهوری احمدی نژاد و تغییر سیاستها و در پی تعویض ریاست دانشکده, انجمن ما به دستور مقامات دانشگاه تعطیل شد. من نیز چندین بار در رابطه با فعالیتهایم در این انجمن به کمیته انضباطی دانشگاه احضار شدم.

* بعد از آن چه کارهایی انجام دادی؟ آیا فعالیتهایت در حوزه زنان محدود شد؟

نه. در سال 83 این فرصت را پیدا کردم که با کانون هستیا اندیش, یک مرکز غیردولتی در امور زنان, آشنا شده و شروع به همکاری با آن کردم. در جلسات مختلف این کانون و برنامه هایی مثل برنامه آگاهی رسانی در حوزه بیماری ایدز شرکت کردم. هنوز هم با این ان جی او مشغول به همکاری هستم. بعد از 22 خرداد 85 و شرکت در تجمع اعتراضی زنان در مخالفت با قوانین تبعیض آمیز که در میدان هفت تیر تهران برگزار شد و همچنین به دلیل فعالیتهایم در حمایت از حقوق زنان, به مدت یک ترم از دانشگاه اخراج شدم.

* چطور با کمپین آشنا شدی؟ آیا این آشنایی از طریق شرکت در تجمع میدان هفت تیر شکل گرفت؟

اعضای کانون هستیا اندیش فعالانه در برنامه ریزی و اجرای هر دو تجمع در حمایت از حقوق زنان- در خرداد 84 مقابل دانشگاه تهران و 85 در میدان هفت تیر- شرکت داشتند. پس از تجمع هفت تیر من به شهر محل زندگیم مشهد بازگشتم. دانشگاهها تعطیل بود و ما تعطیلات تابستانی را می گذراندیم. اما دوستان و همکاران من در هستیا مرا از شروع فعالیتی بنام کمپین یک میلیون امضا آگاه کردند. وقتی در شهریور ماه به تهران بازگشتم در کمپین عضو شدم. بدلیل فعالیت و تجربه در حوزه آموزش در هستیا, در کمیته آموزش کمپین شروع به کار کردم. پس از آن چند ماهی هم در کمیته داوطلبان همکاری کردم. در حال حاضر فقط عضو کمیته آموزش کمپین هستم.

* تو فعالیت در رابطه با زنان را در حوزه های مختلف تجربه کرده ای: در دانشگاه, در کانون هستیا اندیش و در کمپین. به نظر تو فضای کمپین با آنچه تو قبلا تجربه کرده بودی تفاوتی دارد؟

در دانشگاه برای اینکه در حوزه اجتماعی فعالیت کنی باید با یک انجمن رسمی دانشجویی هماهنگ باشی. یا برای اینکه در فضای دانشگاه و بین دیگر دانشجویان بعنوان یک فعال اجتماعی شناخته شوی, باید توسط دانشجویان بیشتر شناخته شده یا به عبارتی معروف دانشگاه معرفی شوی. در غیر اینصورت کار, فعالیت و ایده های تو زیاد مورد توجه قرار نخواهد گرفت. این ساختار فعالیت دانشجویی در فضای دانشگاه البته اخیرا و بخصوص با افزایش میزان حضور دانشجویان دختر کمی بهتر شده است اما در کل این ساختار, ساختاری مرد-محور است.

من در هستیا با یک ساختار فمینیستی آشنا شده و کار کردم. اما هستیا نیز به نوعی یک سازمان یا کانون بود و فعالیت در آن می بایست در راستای قوانین آن انجام گیرد. مثلا هر کس باید بیش از 6 ماه عضو فعال کانون باشد تا بتواند در رای گیری شورای مرکزی کانون (بدنه اصلی تصمیم گیرنده) شرکت کند. اما در کمپین تنها مسئله مهم باور داشتن به اهداف کمپین است. مهم نیست چقدر مشهور باشی, یا چه زمانی به جنبش پیوسته باشی یا حتی چقدر قابلیت و تجربه داشته باشی. همه اعضای کمپین از نظر ارزش و اعتبار با هم برابرند.

فضای اجتماعی تا پیش از شروع کمپین بسیار بازتر بود. دوران ریاست جمهوری آقای خاتمی بود. به عبارت دیگر فرصتهای بیشتری برای درگیر شدن با فعالیتهای اجتماعی وجود داشت. اما جنبش زنان و سازمانهای فعال در حوزه زنان در آن دوره بسیار جوان و تازه کار بودند. گروهها و ان جی او های زنان تازه بطور رسمی شروع به شکل گیری کرده بودند. این تجربه جدیدی برای فعالان حقوق زنان محسوب می شد. در طول آن دوره, بحث و گفتگو درباره مواردی که امروز با آن مواجه ایم وجود نداشت؛ مثل کار کردن در شرایط بحرانی یا هزینه دادن برای فعالیت در حوزه زنان.

اما شروع کمپین با بسته شدن و هرچه بیشتر محافظه کار شدن فضای جامعه همزمان شد. به همین دلیل فعالان کمپین با کار در شرایط بحرانی و امنیتی روبرو شده و خود را برای آن آماده کردند. فعالان کمپین در خلال این تجربه یاد گرفتند که آنچه بیش از شرایط بحرانی و امنیتی اهمیت دارد, اهداف و مطالبات ماست. فعالیت در کمپین به بسیاری از آنان آموخت که از شرایط و اتفاقات نترسند, هزینه فعالیت در راستای مطالبات خود را بپردازند و به کار خود ادامه دهند. آنچه در کمپین بیش از هر چیز برای من اهمیت دارد این است که کمپین فضایی ایجاد کرد تا زنان با پیشینه ها و دورنماهای متفاوت در کنار هم کار کرده و همبستگی میان خود را در مسیر دستاوردها و اهداف مشترکشان مستحکم تر کنند.