۱۳۸۸ آذر ۲۷, جمعه

سرکوب حقیر است نه " زنانگی "

سرکوب حقیر است نه " زنانگی "

بیانیه درباره انتشار تصاویر "مردان با حجاب"

سی سال پیش و پس از انقلاب بهمن 1357 که با اجباری شدن تدریجی حجاب، و رژه ی سرکوبگران و فریادهای یا "روسری یا توسری"، "روسری" برسرمان نشست به روشنی دیدیم که چگونه نه تنها زن بلکه زنانگی نیز تحقیر می شود. در نبود تحلیلی درست و منسجم از مسئله، اهمیت، ربط و پیامدهای آن برای کل جامعه سر انجام با پوشاندن سر زنان واقعیت ها نیز گویی در پرده رفت. اندک مردانی در کنار ما به حجاب اجباری اعتراض کردند و بسیاری از هر گروه و دسته ساکت ماندند. سرانجام آنچه به اجبار توسری ها و اخراج ها و خانه نشین شدن ها بر سر تمامی زنان ایرانی نشست هم نماد شخصیت زنان شد، هم نماد زنانگی زن مسلمان، و هم نماد تحقیر زنان و ناگزیر تحقیر مردان.

اینک، که پس از سی سال، با اوج بی سابقه گرفتن و عریان شدن تمامی برنامه های سرکوب و تحقیر حکومتی، و از جمله تحقیر زن و زنانگی، حال از زبان مردان می شنویم که مردان جامعه را به تمسخر نماد اجبار، به جای زنانگی فرا می خوانند. سی سال گذشت تا مردان بیشتری در این مبارزه "زنانه" شرکت جویند. اینک، انتشار تصاویر متعدد مردان ایرانی با پوشش روسری، مقنعه و چادر در شبکه اینترنت در پی بازداشت مجید توکلی دانشجوی مبارز، و تحقیر او به دلیل زنانه پوشی، نه تنها مفهوم حجاب اجباری که هر آنچه زنانه = حقیر هست را به چالش کشیده است. چرخشی در مواضع که می توان ظهور پارادیم جدیدی را در آن خوشامد گفت.

این بیانیه در استقبال از همین چرخش فرهنگی است که منتشر می شود، چرخشی که بیگمان گسستی قطعی در آن پیوستار تاریخی است که به واسطه نگرش تحقیر آمیز به زنان بار دیگر پس از انقلاب در حجاب اجباری بازتاب یافت. مو و بدن زن به سبک دوره صفویه اما این بار "با دلایل علمی" تحریک آمیز شناخته شد و برای کنترل و پوشاندن آن تمامی سیستم های آموزشی، خانوادگی، تربیتی، قضایی، تبلیغی و... به کار رفت تا موضوع تحقیر نهادینه شود، تا اگر روسری به سر نکند – یا حتی بکند – با تو سری حقیر شود.

لغو قانون حمایت از خانواده و فرودستی زنان در قانون دامنه و عمق این نگاه و عمل تحقیرآمیز را افزایش داد. ارزش گذاری بر نهاد خانواده از یکسو و آزادی چند همسری برای مردان، تشویق مردان به ازدواج موقت به بهانه حمایت از زن نیازمند، زن شهید، زن جانباز و... بر موقعیت متزلزل و محقر زن به مثابه موضوع لذت جنسی مرد از یک سو، و موضوع مرحمت = قدرت مرد از سوی دیگر، و در نتیجه حقارت او، افزود.

اعمال قدرت جنسی در قوانین کیفری خشونت آمیز نیز بدن زن را چنان عرصه تاخت و تازهای تحقیر آمیز آمران قرار داد که سابقه نداشت. از زن کشی های ناموسی تا سنگسارهای سنتی و قانونی این حقارت هرچه بیشتر و بیشتر در ساختار حکومتی و مناسبات جامعه ریشه دواند. تحقیر به مثابه ابزار سرکوب جنسی بخش دیگر این پیوستار بود. همان طور که قانون شوهران را اختیار دار بدن زنان شان می دانست و تجاوز خانگی را مساوی با حق تمکین مرد در خانه قرار می داد، تجاوز در زندان برای آمران و بازجویان نیز مساوی پذیرش قدرت و حقانیت حکومت و دلیلی برای تحقیر زنان و حتی مردان در زندان ها شد.

بدیهی است که قربانی این تحقیر و خشونت سیستماتیک تنها زنان نبودند. در این پیوستار تحقیر مردانی که در رفتار و در پوشش و در اندیشه الگوی "مرد"و "مردانه" گروه های سرکوب را دنبال نمی کردند جرمشان حتی سنگین تر از زنان بود و مردانی " زن نما" بودند که قدرت "مردانگی" را زیر سوال می بردند و به همین دلیل بود که حتی از سوی مردان جامعه نیز اگر تحقیر نمی شدند، حمایتی هم در کار نبود.

به این ترتیب، از داستان سیاستمداری که با لباس زنانه از کشور خارج شد تا خروج دانشجویی با حجاب کامل به سبک صدا و سیمای ملی از دانشگاه، راه پر سنگلاخی طی شد. در این مسیر کم نبودند مردان برابری خواهی که به دلیل حمایت از حقوق زنان مورد تحقیر و تویبخ و شماتت قرار گرفتند که چرا شان مردانگی را زیر سوال برده اند. هر آنچه به زنان مربوط می شد ابزاری برای تحقیر جدی مردانی شد که آن را به کار می گرفتند.

پخش یکباره تصاویر نامتعارف مردان با روسری و چادر و مقنعه و انواع پوشش هایی که زنانه تلقی می شد؛ و مدت ها تصویر متعارف زنان و نماد زنانگی بود، تمامی مرز بندی های ذهنی و کلیشه ای را به چالش کشید. قرار بود یکی از نقش های حجاب اجباری، تفکیک قاطع زنان از مردان در عرصه عمومی باشد و آنچه این تصویرها را از منظر بصری چنین قوی و ساختارشکن می کند به مراتب بیش از تصویر زنان بی حجاب، به چالش کشیدن این تفکیک به شیوه ای بدیع و دمکراتیک است.

براستی نیز، نقد، خلق و کاربست شیوه های نو، دموکراتیک ، خشونت ستیز و ساختار شکن در جامعه مردانه و تحقیر ستیز، یعنی همان چه که جنبش مردمی کنونی نیز در پی آن است، سال هاست که از سوی جنبش زنان دنبال می شود. از این رو، اهمیت تجاربی از این دست درون جنبش ها، بخصوص در همبستگی و همدلی و همدردی ای است که خواه و ناخواه ایجاد می کند و دامنه حمایت را می گستراند.

آری، این بار آنان که تحقیر می شوند همان هایی هستند که سال ها به ضرب چماق، تحقیر بر سر زنان نشاندند اما به یمن جنبش مردم این عمل شان این بار انعکاسی دگرگونه یافت، انعکاسی خارج از تصور حکومتمردان تمامیت خواه. چه دیر اما چه پرخروش و با شکوه آمدند این مردان معترض به تحقیر زن و زنانگی.

پوشش مبدل مجید توکلی، دانشجوی قهرمان دانشگاه امیرکبیر، چه به اجبار زندانبانان و چه به اختیار خودش برای گریز از مهلکه تمامیت خواهانّ، هرگز نماد تحقیر نیست، آنچه تحقیرآمیز است نه زنانگی و نماد های آن، اجبار زنان به استفاده از آن است.

ما جمعی از زنان، فعالان جنبش زنان و فعالان اجتماعی ، ... همگان را به اعتراض به تحقیر زنانگی و دفاع از حق انتخاب زنان در نوع پوشش و اعتراض به پوشش اجباری دعوت می کنیم. با امضا ها و تصاویر و نوشته های خود در این حرکت بزرگ شرکت کنید.