هفت سال مواد مصرف كردم و الكل خوردم اما خانوادهام كمتر از يك ساله كه فهميدن/ازدواج كه كردم چيزي از اعتيادم نگفتم اما وقتي از ريخت و قيافه افتادم و بدخلقي كردم شوهرم فهميد/ شوهرم نوزاد سه روزهمان را براي مواد فروخت.
ایلنا: شيرين، زن معتادي كه نوزادش را تنها سه روز پس از تولد ديده و همسرش نوزاد 3 روزه را براي خريد مواد فروخت، فهيمه كه دلهرههاي شير دادن به نوزاد معتادش را فراموش نميكند، الهام كه ميگويد روزنامهنگار بوده و در 13 سالگي الكل مصرف ميكرده ، نمونههايي از زنان آسيبديده جامعهمان هستند كه حتي به قدر نجات خود بضاعت ندارند اما بيشتر از بضاعت خود براي رهايي تلاش ميكنند.
چهقدر بنويسيم و عكاسي كنيم تا زنان و مردان عبرت بگيرند....؟ تا كجا اطلاعرساني كنيم؟ مگر زنان و مردان معتاد همجنس مادران و پدران ما نيستند؟ پس چرا مردم حتي براي راهاندازي يك مركز ترك اعتياد زنان در محله خود تا اين حد مقاومت ميكنند؟ چرا مسئولان دردهاي درمان نشده زنان معتاد ترككرده را درمان نميكنند؟
يك سوزن به خودمان ميزنيم كه دستانمان گاهي محبت و انسانيت را دريغ ميكند و يك تلنگر به مسئولاني كه اين روزها دغدغه تشريح قانون جديد مربوط به مواد مخدر را دارند.
اگرچه چشم انتظار و اميدوار منتظر ميمانيم تا اثربخش قانون جديد را مشاهده كنيم اما تا اثربخشي اين قانون تلفشدگان زيادي دادهايم.
مركز اقامتي زنان؛ مركزي وابسته به جمعيت خيريه «تولدي دوباره»؛ زنان معتادي كه از جان و دل تمايل به ترك دارند، 28 روز را با حمايت پدر، مادر، فرزند و يا آشناي خود پذيرش ميكنند؛ همه درد مشترك دارند، شبها نعرههاي يكساني سر ميدهند و روزها براي دلگرمي تازهواردها هم كه شده قهقهه ميزند؛ ميگويند دوست نداريم فحشهاي ركيك بدهيم اما نميدانيم چرا زبانمان كه باز ميشود به فحشهاي پدر- مادر ميچرخد!
از مددياران كمپ راضياند اما به ياد ندارند كه شبي را بدون هول و هراس روي بالش گذاشه باشند؛ صداي نعره و فحش تن و بدنشان را ميلرزاند! گاهي با شيشه يا تيغ خودزني ميكنند و يا ديگران را ميزنند!
آخر برخيها ميگويند، زور مواد از لطافتهاي زنانه و محبتهاي خالصانه بيشتر است.
اجبار براي ترك مواد بيفايده استاينجا اگر كسي با پاي خودش بيايد پذيرش ميشود، تمايل داشته باشند تمام است! اما سحر از ترس اينكه به دست شوهرش كشته شود به كمپ ترك اعتياد زنان آمده بود.
پذيرشش نميكردند چون تمايل به ترك نداشت؛ ترس از شوهر او را به اقامتگاه زنان كشانده بود، دبير كمپ وساطت ميكند و او پذيرش ميشود. سحر دوران سمزدايي وحشتناكي را سپري ميكند اما دوام نميآورد، يك بار كه ساير زنان معتاد مشغول پوست كندن سيبزميني براي ناهار بودند، چاقو را از دستشان قاپ ميزند و فرار ميكند، آن زمان بود كه همه، حتي دبير كمپ از فرار او خوشحال شد!
آنها كه به اجبار ميآيند دل به كار نميدهند، لغزشهاي مزمن دارند! با آنكه در ابتداي پذيرش به طور دقيق بازرسي ميشوند اما مجبور كردن خانوادهها براي ترك همانا و خوردن مواد همانا..! آنوقت انقدر منتظر ميمانند كه معدهشان كار كند و مواد همراه با مدفوعشان بيرون بيايد، پس ديگر ماندن در مركز اقامتي چيزي بيشباهت به طنز نيست!
چاقو مواظبمان استتعداد زيادي از زنان در حياط اقامتگاه روي زمين و يا نيمكتهاي چوبي نشستند، جوونترها، دور هم جمع شدند و گاهي با هم ميخندند و يا گاهي به سر و كله هم ميپرند؛ تازه واردها كه هنوز حال و حوصله ندارند در خوابگاه دراز كشيدند و به جايي خيره شدند....
سه نفر سيبزمينيها را خرد ميكند و سه نفر ديگر هم براي ناهار سبزي پاك ميكنند. به آنها ميگويم مواظب چاقو باشيد، زير زيركي ميخندند و ميگويند: «چاقو مواظب ماست»!
گوشهاي از حياط محوطه كه تعداد زيادي از زنان دور هم جمع شدند چندان اهميتي به افراد تازه وارد نميدهند.
سلام پرشوقي به آنها ميكنم و اجازه ميگيرم كه كنارشان روي گوشهاي از نيمكت قرار بگيرم.... يكي از آنها اجازه نميدهد و با چشمغره جايش را عوض ميكند، زير لب غرلند ميكند اما بقيه استقبال گرمي دارند ميخواهند بدانند نميترسم كه شانه بهشانهشان نشستم .... يا تمايل دارند بدانند از آنها نفرت دارم يا دلم به حالشان ميسوزد....!
اگرچه بيان حسم به آنها كار سادهاي نبود اما باورشان نميشد....
همه ميخواهند با هم دردودل كنند و وسط حرف يك ديگر بپرند،انگار دلشان لك زده براي حرف زدن ... ميگويند: چه خوب كه با ما حرف ميزني دلمون باز شد؛ پوسيديم انقدر آدم تكراري ديديم.....! اجازه سئوال نميدهند؛ اصرار دارند بدانند كسي كه به عنوان خبرنگار كنارشان نشسته تا به حال لب به سيگار زده يا نه ...! تجربه دوستيهاي خاص داشته يا نه؟
دوران راهنمايي بدون نئشگي سر كلاس نميرفتمالهام «ب»، 20ساله، خودش را تمام و كمال معرفي ميكند و همزمان دود سيگار را به اشكال گوناگون درميآورد... جوان است و ناآرام. ميگويد: منم روزنامهنگار بودم؛ باورت نميشه؟ بيا همين الان با موبايلت زنگ بزن به روزنامه «...» بگو با الهام «ب» كار دارم .... بهت ميگن رفته مرخصي .... مسافرته... شايدم منو فراموش كرده باشن ... !
پدر الهام سرهنگ و جانباز 70 درصد است، الهام هفت سالي ميشود كه مواد مصرف ميكند و طي يك سال دو بار براي ترك آمده و هر بار هم دوباره به مواد تن داده؛
دو روز ديگر مرخصم؛ نميدانم مواد بكشم يا نكشمالهام همانطور كه پراكنده حرف ميزند، چهرهاش بيتاب است ادامه ميدهد: روزي 30 تا قرص روانگردان مصرف ميكردم هفت سال پيش از الكل شروع شد، از اول راهنمايي سر كار رفتم .... راهنمايي هم تا نئشه نميشدم نميتونستم سر كلاس بشينم .... هفت سال مواد مصرف كردم و الكل خوردم اما خانوادهام كمتر از يك ساله كه فهميدن....! انگشتش را فشار ميدهد، هفت سال با من زندگي كردن و نفهميدن .... دو روز ديگه هم دارم ميرم خونه ... نميدونم بكشم .... نكشم .... چي كار كنم؟
الهام: تنها چيزي كه آرومم ميكنه مواده .... دو ماه به اصرار خانوادهام واسه ترك اومدم اما پذيرش نميشدم .... آخه لغزشيام، توي يك سال بارها بعد از ترك دوباره مصرف كردم .... با سيگار آروم ميشم، اگر سيگارم قيچي كنن كه من رو در و ديوارهام .... من آخر خطم .....
اين را ميگويد و هفت ـ هشت نفري، قهقهه زنان پاهايشان را به زمين ميكوبند ....
ناهيد 33 سال دارد از دو پسرش كه حرف ميزند بغض ميكند، انگشتان دستش را دو تا يكي صدا ميدهد، براشون مادري نكردم، همسر خوبي هم نبودم اما شوهر مهربوني دارم .... اعتياد زندگي رو ازم گرفت ... ازدواج كه كردم چيزي از اعتيادم نگفتم و زندگي كردم اما وقتي از ريخت و قيافه افتادم و بدخلقي كردم شوهرم فهميد .... خودم ميفهمم كه بچههام حالشون از قيافم به هم ميخوره ....!
الهام رو به ناهيد ميگويد: بابا خوش به حال شماها كه لااقل ميگيد دلتون واسه بچهتون تنگ شده من نميدونم برم خونه واسه كي ذوق كنم ...!
شوهرم نوزاد سه روزهمان را براي مواد فروختشيرين روسرياش را به گلو سفت ميكند خودش ميگويد 28 سال دارد اما چهل ساله ميخورد، جاي تيغ و خودزني روي دستش هنوز مانده .... همانطور كه دست به زير چانه دارد ميگويد: چهار سال قبل شوهرم در به دره زهر ماريش بود كه بچهي سه روزم رو فروخت ..... فقط چهار بار به بچهم شير دادم .... همون چهار بار هم از ترس معتاد شدنش نصفهكاره شيرش ميدادم ... آخه قبل از بارداري معتاد بودم ...!
نوزادم علائم اعتياد و خماري داشتفهيمه كه همچنان گوش ميداد و تمايلي به حرف زدن نداشت به ميان حرفهاي شيرين پريد و گفت: من هم زمان بارداري معتاد بودم، يك وعده در ميان به سپهر، پسرم شير ميدادم.... يك وعده شير خودم، يك وعده شيرخشك .... با اينكه طي بارداري با پزشك مشورت ميكردم اما پسرم زمان نوزادي علائم خماري، درد شكم و بدن داشت ...
الهام ميخواهد باز از پدر مادرش حرف بزند ....؛ از روزي ميگويد كه وقتي پدرش براي عيادت آمد، از دندان افتادهاش ترسيد؛ با بيتمايلي ميگويد: با اينكه دوره اقامتي اين مركز 28 دوره بوده، اما خانوادم اصرار دارن يك دوره مجدد هم اينجا بمانم اين يعني الهام شوت، الهام ديگه نميخوايمت....!
دارو درماني ممنوع استبه گزارش خبرنگار ايلنا، مركز اقامتي زنان زير نظر جمعيت خيريه «تولد دوباره» اداره ميشود اين مركز بر اساس پروتكل درماني مصوب سازمان بهزيستي كار ميكند. معتادان زن تحت يك دوره درماني 28 روزه قرار ميگيرند.
كمك معتاد به معتاد اساس كار اين مركز اقامتي است، وضعيت متقاضيان در ابتدا توسط يك شورا ارزيابي ميشود و در كمپ پذيرش ميشوند .... قبل از پذيرش تفتيش بدني ميشوند، اگر به اجبار آمده باشند كه به هر طريقي مواد حمل ميكنند تا آخرين لحظه نيز به دنبال موادند، تمايل به همكاري ندارند و سرانجام يا فرار ميكنند و يا مسئولان را به ستوه ميآورند .... اگر هم اراده خودشان به ترك باشد كه ميمانند و از برنامههاي بهبودي استفاده ميكند...
زناني كه رفتارهاي پرخطر دارند توسط پزشك مركز شناسايي و به مراجع بالاتر براي انجام تستهاي پيشرفتهتر ارجاع داده ميشوند.
فاطمه محبعلي مدديار خانواده و دبير كمپ است كه همسر معتاد دارد، او ميگويد: مدت شش ماه است كه در مركز خودزني و دگرزني نداريم؛ قبلا به دست و پاهاشون تيغ ميزدند و با شيشه به هم حمله ميكردند اما الان از اين خبرها نيست....!
او به ايلنا ميگويد: پروتكل درماني اجرا شده به اين صورت است كه هيچ دارويي به معتادان داده نميشود بلكه آنها از جنبههاي معنوي و رواني حمايت ميشوند، در فرايند سمزدايي نيز آنها را با فرايند بيماريشان آشنا ميكنيم.
به گفته دبير كمپ، از آب براي كاهش درد زنان معتاد استفاده ميكنيم، خدمتگذاران هم جزو افراد بهبوديافته هستند كه دورههاي قبلي را پشت سر گذاشتند و به افراد ديگر در فرايند سمزدايي كمك ميكند.
ريالي به مركز اقامتي زنان كمك نشده استعباس ديلميزاده رئيس جمعيت خيريه «تولد دوباره» در حاشيه بازديد خبرنگاران از اين مركز اقامتي ميگويد: اين مركز سه سال گذشته از سوي اداره آسيبهاي اجتماعي شهرداري تهران راهاندازي شد و تنها مركز پابرجاي مجوزدار رسمي كشور است كه اعتبارات آن به طور كامل از سوي جمعيت «تولد دوباره» تامين ميشود، اگرچه سال اول تاسيس، قراردادي با اداره آسيبهاي اجتماعي بسته شد تا كمكهايي به اين مركز اقامتي شود اما متاسفانه طي سه سال هيچ كمكي نشده است.
او به مشكلات اشاره ميكند و در مقايسه راهاندازي كمپ زنان با كمپ مردان ادامه ميدهد: مشكلات مربوط به زنان ده برابر بيشتر است در عين حال متاسفانه براي راهاندازي و انجام هر اقدامي براي زنان معتاد مقاومتها نيز بيشتر است.
ديلميزاده اگرچه اعلام ميكند كه پس از يك سال از زمان ترخيص پيگيريهاي پس از درمان دارند، اما نگران مشكلات مالي جمعيت است و اعلام ميكند: با وجود آنكه زنان پس از بهبود در اين مركز با دهها مشكل اجتماعي و حقوقي در زمينه فرزندان، همسر و خانواده مواجه هستند اما هيچ نهادي تاكنون دست ياري به سويشان دراز نكرده است، در عين حال متاسفانه اگر در مركز ترك اعتياد مردان 10-15 درصد معتاد بيبضاعت وجود دارد در مركز زنان 40 درصد معتادان بيبضاعت هستند.
40 درصد از زنان معتاد بيبضاعتاندرئيس جمعيت خيريه «تولد دوباره» صادقانه از عملكرد سه ساله اين مركز اقامتي ويژه زنان ميگويد: تاكنون حدود دو هزار نفر از اين مركز ترخيص شدهاند و تنها 22 درصد از افراد ترخيص شده از اين مركز همچنان در درمانهاي پرهيزمدار شركت ميكنند اما 78 درصد از زنان ديگر، به شرايط قبل از ترك برميگردد.
او اين تفاوت معنيدار را ريشه در عدم حمايتهاي ساير دستگاهها ميداند و از اين مسئله گلايه دارد و ادامه ميدهد: هزينه واقعي 28 روزه اقامت هر زن معتاد در اين مركز 180 هزار تومان كه 60 هزار تومان توسط فرد تامين ميشود و از اين نظر تنها 40 درصد از زنان ميتوانند اين رقم را بپردازند و مابقي بيبضاعت هستند، در اين شرايط مابقي اقدامات و كمكها از سوي مردم و كمكهاي خيرين تامين ميشود.
ديوار هاي بلند مركز از سر اجبار است ديلميزاده به ديوارهاي بلند اين مركز اشاره ميكند و از اين بابت متاسف است؛ ميگويد مركز اقامتي زنان در دنيا ديوار بلند و حصار ندارد و زنان يا مردان معتاد در اين مركز احساس رهايي و آزادي ميكند اما آيا در ايران ميتوان مركز زنان را بدون حصار رها كرد؟ متاسفانه مشكلات امنيتي و حمايتي اجازه نميدهد كه ديوارها كوتاه بماند، چرا كه گاها مزاحمتهايي از سوي اثر صورت ميگيرد تا به امروز با شيوه مدارا با آنها كنار آمدهايم.
به گزارش خبرنگار ايلنا، قانون جديد مبارزه با مواد مخدر تصويب شده و اصلاحات آن نيز انجام شده است حال جاي بررسي دارد كه حق و حقوق زنان معتاد در اين قانون در نظر گرفته شده يا نه.
چه كسي ميداند شايد آرزوي امثال منيژه زن ميانسال معتادي كه ميخواهد آرزويش نگفته بماند، حمايت اجتماعي، اقتصادي و حقوقي مسئولان پس از درمان و ترك اعتياد باشد...
گزارش: سميه جاهدعطائيان