۱۳۸۷ اسفند ۴, یکشنبه

تراژدی ” آنتیگونه ” ( Antigone ) اثر سوفوکلس ( Sophokles ) و یا تراژدی اولین زن تاریخ که علیه فرمان غیر اخلاقی حاکم شهر به پا خاست

تراژدی اولین زن تاریخ که علیه فرمان غیر اخلاقی حاکم شهر به پا خاست

( تقدیم به کمپین یک میلیون امضاء)

http://www.latigrec.ch/goetter/oidipus/images/oidipus/antigone.jpg

سوفوکلس در اين تراژدی نشان می دهد که آيا حکمران می تواند هر عملی را که بخواهد انجام بدهد و آیا می بايست شهروندان از هر امر دولتی تبعیت کنند. آنتیگونه دستورات حاکم را نمی پذیرد و معتقد است که می توان و می بايست احکام غير انسانی و غير اخلاقی دولتی را ناديده گرفت و حتی اگر مجازات اين سرپيچی از اوامر حکمران مرگ باشد. آنتیگونه اولین زن تاریخ است که علیه دستورات غیر اخلاقی دولت قیام میکند. اما موضوع ( کوتاه) اين تراژدی:

پیشگوئی به لایوس (Laios) ،پادشاه شهر تبس ( Thebes )، هشدار می دهد که بدست پسرش کشته می شود. همسر پادشاه تبس یک پسر به دنیا می آورد و لایوس که می ترسید حرف پیشگو حقیقت شود و بدست پسرش کشته شود به یک چوپان امر می کند که نوزاد را با خود به کوهستانی ببرد و در آنجا رها کند. اما چوپان نوزاد پادشاه در کوهستان رها نمی کند، بلکه او را تحویل خانواده ای که فرزندی نداشتند می دهد. پدر و مادر جدید اسم پسر پادشاه تبس را اودیپوس (Oedipus) می گذارند. اودیپوس بدون آنکه از گذشته خود اطلاعی داشته باشد در سنین جوانی در گذارگاهی به يک درشکه چی که با سرعت از کنار او رد شده بود اعتراض می کند و در نزاعی که مابین او و مسافران رخ می دهد يکی از سرنشينان اين درشکه بدست اودیپوس کشته می شود. فرد کشته شده لایوس پادشاه شهر تبس و پدر واقعی اودیپوس بود ( گفته پیشگو حقیقت می شود ). اودیپوس پس از ارتکاب اين قتل فرار می کند و بدون آنکه شناخته شود خود را به شهر تبس که بعد از مرگ پادشاه بدون حکمران بود می رساند. در اين شهر اودیپوس یک معمای حل نشده را برای شهروندان حل می کند و به پادشاهی منصوب می گردد. طبق رسوم جاری اودیپوس با زن پادشاه سابق و در واقع ، بدون آنکه بداند ، با مادر خود ازدواج می کند

از ازدواج اودیپوس با مادر خود چهار فرزند متولد می شوند ، دو دختر و دو پسر. اما پس يک دوران خوشبختی اودیپوس از قتل پدر بدست خود و ازدواج با مادر آگاه می شود. اودیپوس پس از اطلاع از این فاجعه خانوادگی ( کشتن پدر و ازدواج با مادر ) خود را کور و شهر را ترک می کند. زن ( مادر ) اودیپوس نيز دست به خودکشی می زند. دو پسر اودیپوس مدتی با يک ديگر بر شهر تبس حکومت می کنند تا اينکه مابين آنها اختلاف به وجود می آيد و يکی از برادر ها مجبور به فرار از شهر می گردد. اما پس از مدتی برادر فراری با لشگری به شهر تبس حمله می کند. در نبردی که مابین دو برادر در خارج از حصار شهر رخ می دهد هر دو بدست يک ديگر کشته می شوند. کرئون ( Kreon) ،حاکم جديد شهر، که بردار زن ( مادر ) اودیپوس نیز است دستور می دهد که فقط جنازه برادری که از شهر تبس دفاع کرده است بايد دفن شود. کرئون هم چنان امر می کند که جنازه برادر دیگر که به شهر حمله کرده است می بایست بر روی زمین گذاشته شود تا که طمعه لاشخورها و سگ ها گردد. کرئون تاکيد می کند که هر فردی آن برادری را که به شهر حمله کرده به خاک بسپارد به مرگ محکوم می کند. ( يونانیان مردگان را دفن میکردند و حتی پس از شکست ايرانيان در جنگ ماراتن اجساد سربازان ايرانی بخاک سپرده شدند .( اما آنتیگونه، يکی از خواهران، به اين دستور حکمران اعتراض می کند و از کرئون می خواهد که هر دو برادر می بایست دفن شوند. بدين ترتيب درگيری مابين دولت (کرئون ) و فرد ( آنتیگونه ) پديدار می گردد.

نمايشنامه با يک گفتگو مابين دو خواهر ، آنتیگونه و ایسمنه (Ismene) ، شروع می شود. آنتیگونه به خواهر خود می گويد که قصد دارد برادری را که هنوز دفن نشده به خاک بسپارد. اما ایسمنه با اين تصميم خواهر خود موافق نیست.

ایسمنه: ” چگونه به فکر این عمل متهورانه افتاده ای.”

آنتیگونه: ” آیا تو بمن کمک میکنی که برادرمان را بخاک بسپاریم.”

ایسمنه: ” با وجود ممنوع بودن این کار قصد داری او را دفن کنی.

آنتیگونه: “ آری، برادرم را بخاک می سپارم، برادر تو هم هست، خیانت نمی کنم

ایسمنه: ” اما کرئون دفن کردن برادرمان را ممنوع کرده است.”

آنتیگونه: ” کرئون نمی تواند من را از برادرم جدا کند.”

ایسمنه: ” چه سرنوشت هولناکی را ما باید پذیرا شویم اگر ما قوانین دولتی را زیر پا بگذاریم، ما باید قبول کنیم . ما زن هستیم و با مردها نمی توانیم برابری کنیم. قویتر ( حاکم - نویسنده) بر ما مسلط است و حتی او می تواند با ما شدید تر هم برخورد کند … من مطیع اولیای امور هستم: عملکردهای افراطی بیهوده است.”

آنتیگونه: ” من دیگر اسم تو را بزبان نمی آورم، حتی تو اگر از من تقاضا کنی، کمک تو دیگر باعث خوشحالی من نمی شود. آنچه که تو خود صلاح می دانی انجام بده، من او ( برادر ) را بخاک می سپارم، حتی اگر من برای این عمل جان خود را از دست بدهم، این کار بس زیبا است، محبوب نزد محبوبان دفن شود.” (1) آنتیگونه نخست در سحرگاه تاریک و بدون اینکه مورد توجه سربازان کرئون قرارگیرد مقداری خاک بر روی جنازه برارد خود می پاشد و صحنه را ترک میکند. آنتیگونه با اینکه می دانست که جناره تحت نظر سربازان است و از آن مراقبت می شود دو باره موقع ظهر بر می گردد. این بار آنتیگونه سعی می کند با رعایت تمام آداب و رسوم خاکسپاری برادر خود را بخاک بسپارد و توسط سربازان کرئون دستگير می شود.

دو سرباز آنتیگونه را پس از بخاک سپردن برادر دستگیر و بنزد کرئون می آورند به امر حکمران شهر آنتیگونه در اتاقی در یک زير زمين محبوس می گردد. آنتیگونه خود را در اين زندان حلق آويز ميکند. پسر حاکم شهر که قصد ازدواج با آنتیگونه را داشت، پس از با خبر شدن از خودکشی نامزد، خود را می کشد. زن حاکم نيز نمی تواند مرگ پسرش را تحمل کند دست به خودکشی می زند. فيلسوف آلمانی، هگل، شايد تنها انديشمندی است که از اقدام کرئون پشتيبانی کرد. برای هگل حاکم شهر، کرئون، يک ديکتاتور نیست که موازين اخلاقی را مورد توجه قرار نداده است. هگل معتقد است که آنتیگونه از خواسته به حق خود دفاع می کند که برادرش بايد به خاک سپرده شود و حاکم شهر نيز می بايست از قدرت و اعتبار دولت دفاع کند: ” آنتیگونه قوانین دولت را نقض میکند و کرئون به حق خانواده وقعی نمی گذارد “. به همين علت، از نظر هگل، برخورد اين دو اصل مشروع ( حق فرديت و قدرت دولت ) باعث به وجود آمدن اين تراژدی می شود. تمام محققان، نه فقط در زمان هگل، بلکه تا به امروز از صحه گذاشتن فیلسوف بر عمل کرد کرئون تعجب و انتقاد کرده اند.

تراژدی آنتیگونه اولين بار در سال ۴۴۲ قبل از ميلاد در آتن به صحنه آمد .

( Sophokles: Antigone, Reclam, Stuttgart, 1998 (1

دکتر مسعود امیرخلیلی